_____ سخنان پند آموز _____
جبران خلیل جبران شاعر، نقاش و نویسنده ی و متفکر لبنانی که در عمر کوتاه خویش رازهای بسیاری را با آیندگان در میان گذاشته است
_____سخنان پند آموز_____
چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که: خدا در قلب من است، شایسته تر آن
که گفته آید: من در قلب خداوندم.
_____سخنان پند آموز_____
هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با
خود کم بینی و هراس خاصی نیایش میکنند
_____سخنان پند آموز_____
پند آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق
زمین بیرون کشد، اما ناگاه گنج بزرگی یافت؟!
_____سخنان پند آموز_____
مگر نه چیزی که امروز در تسلط توست ناچار روزی از دست تو خواهد رفت؟ پس،
اکنون از ثروت خویش ببخش و بگذار فصل عطا یکی از فصلهای درخشان زندگی تو باشد
_____سخنان پند آموز_____
به روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترید و نان شادمانی قسمت کنید، به
شبنم این بهانه های کوچک است که در دل سپیده میدمد و جان تازه میشود
_____سخنان پند آموز_____
چه ناچیز است زندگی کسی که با دست هایش چهره ی خویش را از جهان جدا ساخته و
چیزی نمیبیند، جز خطوط باریک انگشتانش را
_____سخنان پند آموز_____
اگر از دوست خود جدا شدی، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمگین گردی، زیرا
آنچه از وجود او در تو دوستی و مهر برانگیخته است، ای بسا که در غیابش روشن
تر و آشکارتر از دوران حضورش باشد
_____سخنان پند آموز_____
آنگاه مردم را درست میبینی که در بلندیهای سر به آسمان کشیده حضور داشته باشی
و در منزلگاههای دور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر